آنجا که اندیشه می میرید و اطاعت زاده می شود

تحمیل یکسان‌سازی فرهنگی؛ نقدی بر سیاست پوشش اجباری طالبان در مکاتب افغانستان .

چکیده:

سیاست‌های فرهنگی طالبان به‌ویژه در عرصهٔ آموزش، تلاشی هدفمند در جهت یکسان‌سازی ظاهری و فکری نسل جوان افغانستان است. اجبار به نوع خاصی از پوشش، به‌ویژه استفاده از لباس سفید، واسکت، و عمامه، نه‌تنها پشتوانهٔ دینی ندارد بلکه نمونهٔ بارز تحمیل فرهنگ قومی خاص به جای تکثر فرهنگی موجود در جامعهٔ افغانستان است. این مقاله با تکیه بر شواهد قرآنی، تاریخی و فقهی، به نقد این سیاست پرداخته و نشان می‌دهد که چنین الگوهایی بیش از آنکه دین‌محور باشند، ابزارهایی برای کنترل و تحمیل سکوت‌اند.

در سال‌های اخیر، ظهور مجدد طالبان با خود سیاست‌های بستهٔ فرهنگی و آموزشی را نیز بازتولید کرده است. یکی از مهم‌ترین جلوه‌های این سیاست، تحمیل پوشش خاص در مدارس و مراکز دینی است که با استفاده از عناصر نمادین مانند عمامه، واسکت، و لباس سفید، به دنبال القای نوعی هویت اسلامی واحد و تحریف‌شده هستند. این در حالی‌ست که افغانستان کشوری متکثر از نظر قومی، فرهنگی و مذهبی است. در این نوشتار تلاش می‌شود تا این پدیده از منظر دینی، فرهنگی، و تربیتی بررسی شود.

۱. پوشش اجباری و تحریف دین:

در منابع اسلامی، هیچ‌گاه سبک خاصی از لباس به عنوان “لباس اسلامی” مطرح نشده است. قرآن معیار پوشش را تقوا و حیا می‌داند:

«يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ» (اعراف: ۲۶)

در این آیه، لباس تقوا مقدم بر لباس ظاهری معرفی شده است. همچنین در سیرهٔ پیامبر (ص)، هیچ‌گاه مشاهده نمی‌شود که لباس خاصی را بر دیگران تحمیل کرده باشد. پیامبر پیش از بعثت عمامه به سر می‌گذاشت، همان‌گونه که ابوجهل و دیگر سران قریش نیز چنین می‌کردند. پس از بعثت نیز پیامبر سبک لباس خود را تغییر نداد. این خود نشان می‌دهد که عمامه و لباس عربی نشانهٔ فرهنگی آن زمان بود، نه معیار دینی.

۲. لباس قومی به مثابه ابزار سیاسی:

طالبان با تحمیل یک نوع لباس خاص، در واقع فرهنگ قومی خود را به عنوان هویت دینی معرفی می‌کند. این سیاست موجب حذف یا تحقیر دیگر فرهنگ‌ها و اقوام مانند هزاره، تاجیک، ازبک و دیگران می‌شود. چنین رویکردی ناقض اصل کرامت انسانی و احترام به تنوع فرهنگی است. فرهنگ‌ها باید زیسته شوند، نه تحمیل؛ و لباس یک ملت، نماد حیات فرهنگی اوست، نه قانون اجباری.

۳. مکتب ؛ جایگاه اندیشه یا محل اطاعت؟

مدرسه در اندیشهٔ اسلامی، محل شکوفایی اندیشه و خلاقیت است، نه اطاعت کورکورانه. سیاست طالبان در مکاتب و مدارس دینی ، بیشتر از اینکه تربیت عقلانی و دینی را هدف قرار دهد، اطاعت‌پذیری و خاموشی را ترویج می‌دهد. این مسلک با میراث عقل‌گرای مکتب حنفی ـ که امام ابوحنیفه نمایندهٔ برجستهٔ آن است ـ تعارض دارد. ابوحنیفه تقلید در اعتقادات را مردود می‌دانست و تنها در عمل، آن‌هم به‌صورت محدود، اجازهٔ تقلید می‌داد. مدارس بسته و ایدئولوژیک، به جای پرورش عقل و اندیشه، بذر خشونت، تحجر و جهل می‌کارند.

۴. پیامدهای اجتماعی و سیاسی:

تحمیل پوشش و یکسان‌سازی فرهنگی، علاوه بر تأثیرات روانی بر نسل جوان، زمینه‌ساز انفجارهای اجتماعی پنهان نیز هست. این سیاست‌ها منجر به سرخوردگی، بی‌اعتمادی، و شکل‌گیری مقاومت‌های زیرزمینی می‌شوند. تجربهٔ تاریخی کشورهای مختلف نشان داده که فرهنگ تحمیلی، دیر یا زود با واکنش شدید روبه‌رو می‌شود و مشروعیت سیاسی حکومت‌ها را زیر سؤال می‌برد.

نتیجه‌گیری:

سیاست پوشش اجباری طالبان، نه پشتوانهٔ دینی دارد، نه با سنت تاریخی اسلام هم‌خوان است، و نه با واقعیت فرهنگی افغانستان هم‌سویی دارد. در برابر چنین سیاست‌هایی، راه‌حل نه در اطاعت، بلکه در آگاهی، مقاومت فرهنگی، و بازسازی نهاد آموزش بر مبنای آزادی، تفکر و کرامت انسانی است. بازگشت به عقلانیت حنفی، احترام به تنوع، و تفکیک دین از فرهنگ قومی، از ضروری‌ترین وظایف روشن‌فکران مسلمان در برابر این تحجر است.

نویسنده: حسیب الله خسروی، دانشجوی الهیات در مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه انقره

 

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *